Monday, October 19, 2009

آقای کروبی را تنها نگذاریم

آقای کروبی را تنها نگذاریم
(گسترش جنبش بهترین سپر آقای کروبی است)


"یکی برای همه، همه برای یکی"

این شعار سه موسکاتر، قهرمانان سرشناس رمانِ الکساندر دوما است. گویی جدا از پیوند‌های دوستی و خاطرات هم سنگری دست تاریخ سرنوشتِ سه تن از برادرانمان را در رهبری جنبش خرداد آنچنان به یک بسته که برای کاراتر بودن در میدان و در مقاومت در زیر ضربات ضحّاک، مجبورند شعار الکساند دوما را به وام بگیرند. دارم از آقایان کروبی، موسوی و خاتمی سخن می‌گویم.

رژیمِ منزوی شده می‌داند که زمان هنوز برای بازداشت این رهبران جنبش آماده نیست. این آقایان نه تنها هنوز از سپر جبنش استفاده می‌کنند بلکه بر خلاف امید رژیم با هم متحدند. لذا حمله آشکار به آنها می‌تواند دوباره خیابان‌ها را به تسخیر مردم در آورد. ازین رو ترفند ضحاک در شکستن گام به گام ولی روش مندانه‌ی این برادران است. می‌گویم "برادران" لیک فشاری که به خواهرمان زهره رهنورد و خانواده اش وارد می‌آورند تا از آن راه به ایشان و همسرشان، که رسماً "آزادند"، شکنجه‌ی نا مستقیم وارد کنند.

اعلامیه‌یِ سیزدهم آقایِ موسوی که نوعی پایین آوردن و پش نشستن در لحن و محتوایِ مواضع ایشان بود؛ سکوتِ روزافزونِ آقایِ خاتمی، خود به خود آقایِ کروبی را که نه سکوت کرد و نه پس نشینی هر چه بیشتر تنها در هدف تیر ضحّاک قرار داد. ولی فقیه و شعبان بی مخ هایش فکر می‌کنند که اگر آقای کروبی را ساکت کنند، جنبش را تا اندازه‌ی زیادی مهار کرده اند. قصدم از طرح مطلب انتقاد از برادران موسوی و خاتمی نیست، بلکه درک شرایط تازه است در جنبش و مساله رهبری.

گفته‌ی آقای موسوی که ایشان "بدنبال مردم" حرکت کردند و نه بعنوان "رهبر"،یک تعارفِ خالی نیست. جنبش خودجوش است با همه‌یِ ویژگی‌هایِ یک جبشِ خودجوش. هر بار که واژه‌یِ "رهبری جنبش" را بکار می‌بریم باید چند بار صفت‌هایی بیاوریم در تعدیل معنای واژه‌ "رهبر" و تزریق نسبیت در آن. مساله رهبریِ نامداوم و نامنسجن اگر چه در روز‌هایِ نخستِ جنبش چندان ترمز کننده نبود لیک هر چه جنبش پیشتر می‌رود خطرناکتر می‌شود. قصدم از ین مقاله سخن گفتن از مساله رهبری در جنبش بشکل عام نیست. اینجا تنها از خطر نزدیک و بزرگِ بازداشتِ آقای کروبی سخن می‌گویم.

بوق‌هایِ ضحّاک چندی است که از صبح تا شب از "جنایات" و "خیانت‌های" آقایِ کروبی دم می‌زنند. ولی فقیه هرگز افشاگریِ آقایِ کروبی را در باره‌ی تجاوز‌ها نخواهد بخشید. این افشاگری خرده سرمایه‌ِ اخلاقیِ که برای رژیم ولایت فقیه باقی مانده بود را بر باد داد، تا آنجا که حتی بسیاری از "بیطرفان" دیگر نمی‌توانستند سکوتِ خود را توجیه کنند. "گناهِ کبیره‌ِ" آقایِ کروبی این است. یاران ولی فقیه آزادانه به تجاوز‌هایشان ادامه می‌دهند، در حالیکه افشاگرانِ تجاوز "مرتد" نامیده و اجسادِ تجاوز شدگان نا پدید می¬گردند. نسخه‌ تازه گورستانِ "کافرآباد" در جاده‌ خاوران - یادتان می‌آید؟

یکی از برکت‌هایِ تاریخی و نا منتظره‌ این جنبش این بود که همان آقایِ کروبی که "به فرمانِ رهبر" مانعِ گذشتن قانونِ آزادی نشریاتِ آقای جاتمی شد، امروز هر چه ضحاک بیشتر سعی در خاموش ساختن او می‌کند او بیشتر و بلندتر افشا می‌کند. خطر در آن است که اگر در میان سه یار "مسکادر" تنها ایشان میدان داری کنند، این کار ضحاک را ساده می‌کند.

این جنبش است که به این برادرانِ عزیز آزادیِ بیان، هر چند نسبی، داده. امروز اگر هنوز "آزادند" به برکتِ جنبش و اتحادِ بینِ خودشان است. ازین رو گسترشِ جنبش نه تنها هدفِ این آقایان، بلکه سپر ایشان نیز هست. واپش نشینی از موضع و یا سکوت، بر خلافِ آنچه که ممکن است در آغاز به نظر آید، بر زمین انداختن داوطلبانه مهم ترین سپر خود است. شک نیست که ولی فقیه، در یک دست خنجر و در دست دیگر شربت، سعی می‌کند که سکوت یا حتی پایین آوردن لحن ایشان را به داد و ستدِ پشتِ پرده گذارد. ضحاک و یارانش، هر آن که این آقایان سپر جنبش را از دست بدهند، علیرغم هرچه که امروز ممکن است وعده دهند، ایشان را سر بسر "خنثی" می‌کنند.

نگاه داشتن و گستردنِ این سپر مردمی برایِ رهبرانِ جنبش یکی از اولویت‌هایِ مهم امروز است که تنها در یک تلاش همگانی و چند جانبه بدست می‌آید. هر کسی سهم وظایفِ خود را باید بازی کند.
امروز نه تنها باید از بازداشت آقای کروبی جلوگیری کرد، بلکه باید حتی "تهدیدِ بازداشت کردن" را بر علیهِ کودتاگران بر گردانیم. از انتخابات خرداد تا امروز هر چه ولی فقیه انجام داده بر علیه او بر گشته، از دفاع آشکار از احمدی نژاد و فرمان همگانی به بیعت از او گرفته تا کشار و شکنجه و تجاوز و دادگاه ‌هایِ نمایشی. نه تنها این بار بلکه هر بار که ضحاک ترفندِ تازه بکار می‌برد باید آن را بر علیه او برگرداند. تمام هنر رزم درین است، و نبردِ مردم سالارانه مردممان، هرچند مسالمت آمیز، لیک یک رزم تمام عیار است. در رزم بر علیه آنانی که تاریخ پیشتر "مهر باطل" برشان زده اجرای این تاکتیکِ رزمی ساده تر است. امروز به قوّت می‌توان گفت که ولی فقیه در شرایطی است که هر چه کند، احتمال زیاد دارد که بر علیه او برگردد. این نه معنی است که ضحاک "خود به خود چون یک میوه رسیده" و بدون نیاز به رزمی تمام عیار، خواهد افتاد.

برای این کار، به گمان من، باید:

یک) ان دادن همبستگی فوری، بدون ابهام و نیرومند، در داخل و خارج کشور، نشان دهیم که شکستن و بلعیدن یکی یکی رهبران جنبش به سادگی لجن پاچی در "صدا و سیمای ولایت فقیه" نیست.

دو) و برادر دیگرمان آقایان موسوی و خاتمی باید عمداً "پرونده‌ی خود را سنگین کنند" تا رژیم نتواند یکی را بگیرد و بقیه را آزاد گذارد. بعبارت دیگر ایشان باید به تکرار افشاگری‌های آقای کروبی بویژه رویِ پرونده‌یِ تجاوز‌ها بیش از پیش بپردازند و مساله را دوباره مطرح کنند و رژیم را در موضع دفاعی قرار دهند. ولی فقیه باید بداند که "خنثی کردن" آقای کروبی شرایط را تنها بدتر می‌کند.

سه) منتظری و دیگر مراجع تقلید باید نکات زیر را اعلام کنند
الف) دگاه‌ ویژه‌ی روحانیون" در قانون اساسی وجود خارجی ندارد و غیر قانونی و غیر شرعی است
ب)پشتیبانی کامل از آقای کروبی و این که اگر ایشان بازداشت شود در یک واکنش مشترک روحانیون به بسط خواهند نشست
ج) قاضا کنند که یک کمیسیون بی طرف، تعیین شده توسط آقای منتظری، به اتهام تجاوز‌ها رسیدگی کند
سکوت روحانیون و آقای منتظری در باره‌ی رشار به آقای کروبی، یا موضعگیری "ملایم" و کج دار و مریز درین شرایط ویژه برای ولی فقیه یک "جواز عبور" است.

چهار) دیگر عزیزان در جنبش و بویژه دانشجویان باید سراسر شهر‌ها و روستا‌ها را، تمامی اطاقک‌های موجود روی اینترنت را با شعار پشتیبانی از آقای کروبی و افشای تجاوز‌ها پر کنند.

پنج) عزیزان در خارج، با استفاده از امکانات بیشترشان، باید در افشاگری و بسیج مقاومت، عزیزان داخل کشور را یاری دهند.
در داخل، در خارج، خود سه "موسکادر" و یا روحانیون باید با استفاد همه‌ی ابتکار‌های ممکن، مساله‌ی تجاوز‌ها، که "بزرگترین گناه" آقای کروبی است نمیان آوریم. بدین شیوه ولی فقیه، حتی اگر آقای کروبی را بازداشت نکند، در این نبرد خواهد باخت. اگر ولی فقیه موفق شود برادرمان کروبی را "خنثی" کند، حدس بزنید گام‌های بعدیش چه خواهند بود.

دو کلام آخرم برایِ آقای کروبی است:  برادر عزیز! ژرفای کینه‌ی بیمارگونه‌یِ ضحاک از شما تنها با ژرفای مهر و تحسین مردم برای شما قابل مقایسه است. نگاه کردن به برزی از عکس‌های جنبش کافی است تا باور کنیم که "یوسفِ گم گشته" مان چندان از منزل دور نیست.

شما را برادر خواندن افتخاری است برای من.

پی نوشت

پس از تمام کردن مقاله خبر رسید که آقایان موسوی و خاتمی با یکدیگر دیداری کردند که به آن بازتاب رسانه ای کسترده ای دادند. آقای موسوی امروز مصاحبه ویدویی هم منتشر کرد. مرحبا به آقایان. به خودم گفتم شاید حرف دل مرا شنیدند! ولی وقتی گزارش دیدار را شنیدم دلسرد و عصبانی شدم. نه نامی از کودتا و تقلب، از شکنجه‌ ها، از دادگاه ‌ها … و نه نامی از آقای کروبی و هارت و پورت ‌های بوق های "ولی فقیه" در باره دستگیری زودآیند آقای کروبی. امیدوارم این "سکوت" چیزی بیش از یک "فراموشی" نباشد. درین صورت امیدارم آقایان در جبران آن بزودی واکنش نشان می‌دهند

رضا هیوا
۱۹ اکتبر ۲۰۰۹، ۱۵/۳۴
پاریس


No comments:

Post a Comment

Facebook Badge

Search This Blog